داستان وزن گربه
يكشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۸ ب.ظ
روزی نصرالدین سه کیلو گوشت خرید و به خانه برد که زنش غذایی درست کند. زنش گوشت را کباب کرد و با زن همسایه با فراغت خوردند . چون نصرالدین به خانه آمد و غذا خواست زنش گفت: مرا ببخش که غافل شدم و گربه تمام گوشت ها را خورد. نصرالدین گربه را گرفت و در ترازو گذاشت و دید سه کیلو بیشتر نیست پس خطاب به زنش گفت: ای بد جنس این وزن سه کیلو گوشت ، پس وزن گربه کجاست؟!
۹۴/۰۹/۰۱
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.